امریکا و رژیم صهیونیستی سالهاست سناریوهایی را برای تجزیه یا تضعیف ایران و قطع نفوذ ایران در منطقه دنبال میکنند. شواهد نشان میدهد که آنها هرگاه نتوانستهاند ایران را مستقیم در میانه یک جنگ سخت قرار دهند، به ابزار دیپلماسی فرسایشی و جنگ ترکیبی (شامل تحریم، عملیات رسانهای و همچنین تحریکات منطقهای) روی آوردهاند. هدف نهایی، گرفتن رمق اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران و در گام نهایی، تحقق پروژهای به نام «هلال داود» است تا هم هلال مقاومت قطع و سپر مقاومت شیعی شکسته شود و هم ایران در انزوا قرار بگیرد. تحولات چند دهه اخیر به خوبی نشان داده است که امریکا و اسرائیل هر دو به ایران به چشم اصلیترین مانع برای هژمونی کامل صهیونیسم و حفظ سلطه خود بر منطقه غرب آسیا مینگرند. شکست سیاستهای امریکا در افغانستان، ناتوانی در عراق، پیشروی محور مقاومت در سوریه و لبنان و ایستادگی یمن، همگی نشانگر این است که بدون نقش ایران، توازن منطقه به نفع رژیم صهیونیستی و امریکا تغییر نمیکند. بنابراین، در راهبرد کلان واشینگتن و تلآویو، هر اقدامی که به تضعیف یا حتی تجزیه ایران بینجامد، به معنای باز شدن راه برای تسلط آنها بر منطقه است. از دید آنها، ایران نهتنها در عرصه نظامی تهدید است، بلکه الگویی برای استقلالطلبی و بیداری اسلامی در سراسر منطقه ساخته است.
ابزارها و مراحل پروژه ضدایرانی:
برای اجرایی کردن این بحرانآفرینی، آنها سیاست چندمرحلهای پیش گرفتهاند:
اول، تجزیه سوریه و حذف عمق استراتژیک ایران: حمله همهجانبه به سوریه و حمایت از گروههای تروریستی، در وهله اول به خاطر قطع اتصال جغرافیایی محور مقاومت از تهران تا بیروت و غزه بود.
دوم، خلع سلاح عراق: حضور داعش، و سپس فشار برای حذف نیروهای مقاومت و خارج کردن ایران از معادلات بغداد، بخشی از سند راهبردی اسرائیل برای دور زدن سپر مقاومت شیعی است.
سوم، حمله به یمن و تضعیف انصارالله: حمایت از ائتلاف سعودی با هدف خفه کردن آخرین بازوی مقاومت در جنوب شبهجزیره عرب، بخشی از این پازل بوده است.
چهارم، هدف قرار دادن حزبالله: اقداماتی، چون ترور فرماندهان و تحریم، برای ازکارانداختن رکن اصلی معادله بازدارندگی علیه اسرائیل در لبنان دنبال شده است.
تمام این مراحل بسترسازی برای کوتاه کردن دست ایران از منطقه است تا رژیم صهیونیستی بتواند حلقه هلال داود را، در مقابل «هلال مقاومت» تکمیل کند.
میدان دیپلماسی یا جنگ اقتصادی؟
از سناریوهای شایع، تلاش امریکا برای کشاندن ایران به مذاکرات فرسایشی و فشار از طریق تحریم، ضمن انجام تهدیدات و تحرکات نظامی مقطعی است. این اقدامات به قصد القای این پیام طراحیشده که «ایران ناچار است سرانجام در پای میز مذاکره امتیاز بدهد».
این سناریو البته از نگاه امریکا با اسرائیل تفاوتهایی دارد؛ هرچند اسرائیل خواهان اقدامات قاطع نظامی است، اما امریکا بیشتر به ترکیب فشار اقتصادی و سیاسی برای تغییر رفتار ایران معتقد است. با این حال، هر دو در اهداف راهبردی اشتراک دارند: گرفتن قدرت مانور ایران در منطقه، تضعیف اقتصاد، ایجاد نارضایتی عمومی و در نهایت، تلاش برای حذف نقش ایران در آینده معادلات امنیتی غرب آسیا.
راهکار مقابله با پروژههای تضعیف و تجزیه:
ایران در طول این سالها نشان داده که کلید اصلی ممانعت از اجرایی شدن چنین راهبردهایی، «تابآوری ملی»، «ایجاد انسجام داخلی»، «افزایش عمق راهبردی» و «حضور فعال در دیپلماسی منطقهای» است. شرط اساسی عبور از فاز فشار غربی، افزایش سرمایه اجتماعی داخلی، رو کردن به اقتصاد مقاومتی، و حفظ روحیه مقاومت در محورهای منطقهای است. هر گامی در جهت تقویت این ارکان، پروژه هلال داود و رؤیای از هم پاشیدن ایران و محور مقاومت را تخریب و بیاثر خواهد ساخت.
ملت ایران و دولتمردان باید با هوشیاری نسبت به سناریوهای چندلایه دشمن، هم وحدت داخلی را حفظ کنند و هم پیوند عمیق با جبهه مقاومت و ملتهای منطقه را از دست ندهند. فقط در این صورت توطئههای بزرگی که حتی پشت درهای بسته مذاکرات طرحریزی میشوند، به شکست خواهد انجامید.
* «هلال داود» یک اصطلاح تحلیلی است که در سالهای اخیر برای توصیف راهبرد صهیونیستی- امریکایی درباره نظم جدید در غرب آسیا مطرح شده است و نقطه مقابل «هلال مقاومت» به رهبری ایران تلقی میشود. در تحلیلها منظور از هلال داود، بههم زدن محور مقاومت و به جای آن، تشکیل یک زنجیره متحدین یا مناطق نفوذ اسرائیل، شبیه شکل هلال در منطقه است که از تلآویو شروع شده و با پیوند دادن کشورهای عربی، اقلیم کردستان عراق، شمال سوریه و حتی جنوب خلیج فارس، ایران را در یک حلقه محاصره ژئوپلیتیک و راهبردی قرار دهد.